میکس و ابزار آن

بابک گلستانی / میکسوفون

آدرس تلگرام: http://telegram.me/babakgolestani

 

 

 

برای یادگیری میکس، باید سازها را ضبط کرد (کسی که تجربه ی ضبط نداشته باشد، به سختی میکس کردن را فرا می گیرد) ، باید منابع مختلف را مطالعه کرد، در بحث ها شرکت کرد و از همه مهم تر:

باید سال ها میکس کرد!

 

 

معرفی چند منبع :

Mixing Engineer's Handbook - Bobby Owsinski

Mixing Audio - Roey Izhaki

The expert encyclopedia of recording - Rick Clark

Recording Tips - Tim Crich

Master Handbook of Acoustics - Alton Everest

و فروم هایی نظیر gearslutz.com  که سال هاست بحث های جذابی در آن ها انجام می شود.

 

 

کنسول میکس یا میز میکس (Desk )

میز میکس سخت افزای مستقل است که در کنار ضبط کننده یِ چندکاناله (Multitrack Recorder) ابزار اصلی برای میکس محسوب می شود. امروزه انواع بسیار گوناگونی از این کنسول ها در بازار موجود است. بعضی از آن ها تنها دارای 8 کانال و بعضی دارای 96 کانال یا بیشتر هستند. کنسول های دیجیتالی هم وجود دارند که تا 500 سیگنال ورودی (Input Signal) را در خود جای می دهند.

اغلب میزهای میکس سه امکان را در اختیار ما می گذارند:

- ترکیب سیگنال ها یا Summing : کانال های متعدد با هم به یک واحد استریو در باس میکس (Mix Bus) تبدیل می شوند.

- پردازش یا Processing اکثر کنسول ها خود دارای اکوالایزر هستند. بعضی از میزهای بزرگ پردازش‍گرهای دینامیک را نیز در خود جای داده اند.

- اتصالات (Routing ): این امکان برای اتصال پردازشگرها و اِفِکت های بیرونی (External) از طریق میکسر در اختیار ما گذاشته می شود.

 

باس (Bus ) در میکسر

باسِ میکسر شاه راهی است که راه تمامی کانال های میکسر با آن ختم می شود. اغلب باس ها یا مونو هستند یا استریو. کنسول‍های Sorround دارای باس های چند کاناله (Multichannel Bus) هستند (مثلا یک باسِ میکس 7.1).

 

پردازشگرها (Processors )

پردازشگر ابزاری سخت افزاری یا نرم افزاری است، که روی سیگنال ورودی تغییر مستقیم ایجاد می کند: سیگنال پردازش شده را "جایگزین" سیگنال اصلی یا ورودی می کند.

لیست پردازشگرها:

  • اکوالایزر (Equalizer)
  • کمپرسور (Compressor)
  • گِیت (Gate)
  • اِکسپندر (Expander)
  • داکر (Ducker)
  • دیستورشِن (Distortion)
  • تصحیح‍گرِ (؟) پیچ (Pitch-Corrector)
  • فِیدرها (Faders)
  • پَن پات‍ها (Pan Pot)

 

 

افکت‍ها (Effects)

یک افکت سیگنالِ اصلی (Original) را "حفظ" کرده و چیزی به آن سیگنال اضافه می کند، در حالی که پردازشگرها سیگنال را به کلی تغییر می دهند. به همین دلیل است که افکت ها معمولا از طریق auxiliary send یا send به میکس متصل می شوند (اصطلاحا به صورت موازی یا پارالِل)، و برای استفاده از پردازشگرها، آنها را از طریق insert point به میکسر متصل می کنند. البته موارد استثناء نیز وجود دارد. ، یک کپی از سیگنال را از کانال بر می دارد و آن را به یک باسِ داخلی به نام aux وصل می کند. بنابراین نسخه یِ اصلی سیگنال حفظ می شود. باید توجه داشت که می توان پردازش گرها را نیز مانند افکت ها به صورت موازی مورد استفاده قرار داد. بسیاری از مسترینگ-مَن ها (از جمله من) طرفدار پارالل پراسِسینگ هستند، چرا که از این طریق می توان سیگنالِ پردازش شده را به عنوان یه رنگ یا آلتِرناتیو "به اندازه ی کافی و لازم" با سیگنال اصلی ترکیب کرد. 

 

لیست افکت ها:

  • ریوِرب (Reverb)
  • تاخیر (Delay)
  • کُر (Chorus)
  • فلَنجِر (Flanger)
  • تغییر‍دهنده یِ پیچ (Pitch Shifter)
  • هارمونایزر (Harmonizer)

 

در این مرحله، نخست Trackها بدون اتوماسیون (Automation) و بدون پَنینگ (Panning) در کنار هم قرار می گیرند و بلندی (Level) صدای آنها بر اساس سلیقه، نیاز و سبک موسیقی تعیین می شود، تا موسیقی تاثیر نخستین را بگذارد و چشم اندازی از آن‍چه که برای میکس پیش روی ما است، به دست آید. فایل ها معمولا بصورت wave یا aiff بدون هرگونه استفاده قبلی از اکولایزر EQualizer و افکت های گوناگون  وارد هر کانال میکسر دیجیتال می شوند. میکس موقعی تمام می شود که مهندس میکس (Mix Engineer) یک مَستِر استریو (Stereo Master) را تولید کند.

هنگام ضبط و تنظیم موسیقی بایستی سازها را طوری در موسیقی در کنار هم قرار داد، که فرکانس های آنها کمترین تداخل را با هم داشته باشند. برای این منظور باید فرکانس های سازها را مطالعه کرد، تا درک درستی از تنظیم و ارکستراسیون بدست آید.

 

 

هدف از میکس:

هدف ار میکس کردن یک اثر معمولا تولید صدایی واضح، پرانرژی و با عمق مناسب است. صدایی در خدمت تولید و صدایی که در آن تمامی عناصر موسیقی با وضوح کافی قابل شنیدن و هماهنگ با ژانر موسیقی هستند. گاهی حذف صدایی که بودن و نبودن آن چندان تاثیری بر موسیقی نمی گذارد، می تواند به ایجاد وضوح سازها و صداها در اثر کمک کند.

  • اگر اثر خودتان را میکس می کنید و از نتیجه یِ کارتان راضی نیستید، یک کپی دیگر از کار تهیه کنید. همه یِ افکت ها و اکولایزرها و پنینگ ها را بردارید و با گوشی شاداب دوباره شروع کنید. یادتان باشد که گوش شما ماهیچه نیست که هر چه از آن بیشتر کار بکشید، قوی تر شود. گوش یک ارگان در بدن است و هرچه بیشتر از آن کار بکشید، از کارآیی آن کم می شود، و دیگر نمی توان به آن اطمینان کرد.
  • از دوستان خود که تجربه یِ بیشتری دارند و از نظر سلیقه به شما نزدیک هستند، کمک بگیرید و از آنها بخواهید که به شما پیشنهاداتی کنند. هرگز گمان نکنید که اگر از کسی سوالی بپرسید به شما توهین می شود!
  • در میکس به خودتان یک وقت محدود بدهید. نود درصد کار میکس باید بعد از حداکثر 4 ساعت انجام شود. باقی کار اعمال ریزه کاری ها است، که ممکن است روزها به طول انجامد و البته زمان آن به فرد و تجربه یِ او بستگی دارد.
  • اگر با سیستم Native کار می کنید، یا به عبارت دیگر از میکسر آنالوگ استفاده نمی کنید، فایل میکس مستر را بصورت 32-bit floating point یا 24bit با فرمت wave یا aiff به استودیویِ مسترینگ منتقل کنید. اکثر DAWها (Digital Audio Worksation) این امکان را به ما می دهند. در غیر این صورت خروجی را در DAW روی 24-bit تنظیم کنید.
  • از آنجایی که در محیط 24-bit برای کنار آمدن با Overها مشکل خواهید داشت، حتما از یک لیمیتر Brickwall قابل اطمینان نظیر Sonnox Limiter یا Voxengo Elephant استفاده کنید.
  • برای پیشگیری از ایجاد مشکلاتی در BLER (Block Error Rate) حتما فایل ها را با سرعتی پایین روی CD-R یا DVD-R منتقل کنید.
  • اگر میکس را در محیط ایده آلِ 32-bit floating point انجام دادید و مجبور شدید که فایلی به عمق بیت (Bit Depth) 24 به استودیوی مسترینگ منتقل کنید، یا از لیمیتر Brickwall بدون دیترینگ (Dithering) استفاده کنید و یا اینکه از یک لیمیتر ساده استفاده کرده و سیگنال را به عمق بیت 24 دیتر کنید.
  • برای تولید CD از سمپلینگ ریت 44 کیلوهرتز استفاده کنید. اگر مجبور به تبدیل سمپل ریت شدید (مثلا از 48 به 44 کیلوهرتز) حتما از یک تبدیل کننده یا Sample Rate Converter بسیار با کیفیت استفاده کنید.
  • اگر تبدیل کننده یِ خوبی در دسترس ندارید، فایل را دست نخورده به استودیویِ مسترینگ منتقل کنید.
  • از اعمال fade out قبل از مسترینگ بپرهیزید. مگرآنکه آن fade out جزیی از تنظیم موسیقی باشد.

 

 

چیدمان سازها در میکس

داشتن برنامه یِ صحیح برای تصویر کلی میکس به معنی داشتن برنامه یِ صحیح برای میکس است. برخی می گویند: "میکس یعنی فرستادن سیگنال به چپ و راست". اما آیا واقعا همه چیز در مورد میکس اینقدر ساده است؟ کوچکترین اشتباه در تنظیمات میکس، می‍تواند میکس را به طور جدی دچار اشکال کند. هر ساز را در یک کنسرت تصور کنید. آیا همگی در وسط یا تنها در راست و چپ قرار دارند؟ یا همه یِ نوازنده ها به هم چسبیده اند؟

 

خروجی مونو از سیگنال استریو:

اگر از هر مونیتور صدایی با بلندیِ مساوی پخش شود، شنونده آن را با 3dB افزایش در Level می شنود. مثلا اگر هر کدام از مونیتورهای چپ و راست صدایی با قدرت 60 dBSPL پخش کنند، بلندی صدای دریافتی 63 dBSPL خواهد بود. در مقابل اگر بخواهیم از یک صدای استریو با دو کانال چپ و راست خروجی مونو بدست آوریم، نیمی از Level در هر کانال به خروجیِ مونو فرستاده می شود (L=R=0.5L + 0.5R).

 

سازگاری میکس با مونو یا mono compatibility

اگر کانال های چپ و راست هر Track در میکس اختلاف فاز (Phase Shift) داشته باشند، یا اینکه دارای فازهای کاملا مخالف باشند، در صورتی که میکس را بصورت مونو گوش کنیم، مشکلاتی در شنیدن بعضی از صداها خواهیم داشت. شاید صدایی را که در حالت استریو به وضوح می شنیدیم، اکنون ناواضح بشنویم، و یا اصلا نشنویم (Phase Cancellation).

از آنجایی که هنوز هم بسیاری از تلویزیون ها و رادیوها تنها دارای سیستم مونو هستند، باید میکس را در حالت مونو گوش کرده و مطمئن شویم که در پخش آن در حالت مونو مشکلی ایجاد نمی‍شود (Mono Compatibility Test).

 

تقسیم فرکانس ها در میکس:

در اولین روزهای استفاده از تلفن، کسانی که در لابراتوار "بِل" مشغول تست تلفن بودند، با مشکلی مواجه شدند: فرکانس‍های بالا بخاطر طول زیاد سیم ها در آن زمان به سختی شنیده می شدند. به همین سبب مکالمات از راه دور چندان قابل فهم نبودند. این محققان سپس دستگاهی را ساختند که فرکانس‍های بالا را تشدید (boost) می کرد و صدایی هم طراز (equal) بین خطوط ایجاد می کرد. این دستگاه اکولایزر (Equalizer) نام گرفت. اکولایزرهایی که امروزه در صنعت صدا و موسیقی مورد استفاده قرار می گیرند، برای دست‍کاری فرکانس‍ها (Frequency Manipulation) استفاده می شوند و درک فرکانس ها و این که چگونه آن‍ها را دست‍کاری کنیم، بزرگ‍ترین چالش پیش روی یک مهندس میکس (Mix Engineer) است. در حقیقت یک موسیقی‍دان، موسیقی را با نت موسیقی درک می کند و یک مهندس صدا (Audio Engineer) آن را با فرکانس هایش می شناسد (لبته برای کسانی که اسپکترال آهنگسازی می کنند فرکانس ها نقش بسیار مهمی ایفا می کنند،‌ اما از زاویه ای متفاوت). هدف نهایی استفاده از اکولایزرها در میکس این است که همه یِ صداها در میکس به خوبی قابل شنیدن باشند و تداخل فرکانس ها (Overlapping) در میکس به حداقل برسد و فرکانس های آزاردهنده و اضافی از یک صدا حذف شوند و در مقابل فرکانس های ضعیف اما تعیین کننده در میکس بهتر شنیده شوند.

 

تفکیک صداها

کمتر پیش می آید که صداها در میکس با هم تداخل فرکانس (Frquency Overlap) نداشته باشد. اگر sub-bass را مثتثنی کنیم، اغلب سازها برای غلبه بر سر فرکانس‍های محدوده یِ خود در جنگ اند، که در بعضی موارد فرکانس های سازها در این جنگ به خاک و خون کشیده می شوند ;-) و در نتیجه میکس به کلی بهم می ریزد. وقتی دو یا چند ساز در حال جنگیدن بر سر فرکانس هایشان هستند، ما دست کم یکی از آن ها را درست نمی شنویم. بنابراین باید قلمرو فرکانس های هر ساز را "محدود" کنیم. معمولا سعی می شود که صدای طبیعی هر ساز در میکس حفظ شود. ممکن است یک ساز پس از دست‍کاری فرکانس هایش در حالت سولو (Solo) بسیار بد صدا بنظر آید، اما در میکس گوش نواز باشد. در حقیقت هدف این است که سازها در میکس خوش صدا باشند، نه به صورت سولو. به همین دلیل در حین دست‍کاری فرکانس های یک ساز باید صدای آن را در میکس گوش کنید. به عبارت دیگر، سعی کنید فرکانس ها را در حالت سولو دست‍کاری نکنید. هرنت در موسیقی دارای فرکانس مخصوص خود است. با شناختن این فرکانس ها می توانید بسیاری از مشکلات را در میکس به راحتی حل کنید.

 

باندهای فرکانس یا Frequency Bands

گوش انسان در حالت ایده آل قادر است فرکانس های بین 20 هرتز (Hz) تا 20 کیلوهرتز (kHz) را بشنود. که این توانایی با بالا رفتن سن کمتر می شود. برای کسب اطلاعات بیشتر به اینجا مراجعه کنید.

 

فیلترها:

فیلتر پارامتریک دارای سه پارامتر قابل تنظیم است:

  • تقویت یا تضعیف فرکانس یا Gain Reduction/increase
  • مولفه فرکانس (f)
  • مولفه کیفیت (Q) که به آن فاکتور Q یا Q-factor گفته می شود.

 

فیلتر  شِلوینگ (Shelving Filter) تمامی فرکانس‍های بعد یا قبل از مولفه f را تقویت یا تضعیف می کند.

فیلتر  ناچ (Notch Filter) باند بسیار بسیار کم عرضی از فرکانس ها را تقویت یا تضعیف می کند. از این فیلتر به عنوان de-esser نیز استفاده می شود.

فیلتر Highpass فرکانس‍های بالای فاکتور f را به حال خود رها می کند (pass) و این برابر است با فیلتر lowcut که فرکانس های پایین فاکتور f را بلوک می کند.

فیلتر Lowpass بر عکس فیلتر Highpass عمل می کند.

فیلتر Bandpass تنها باند تعیین شده ای را به حال خود می گذارد، و باقیِ فرکانس‍ها را فیلتر می کند. برای بکار بردن این فیلتر در میکس معمولا از اکولایزرهای گرافیکی یا Graphic Equalizer استفاده می‍شود.

فیلتر Bessel به عنوان فیلتر lowcut یا hightcut استفاده می شود و روی باند فرکانس باقی‍مانده هم تاثیر می گذارد.

 

نخست تعدیل، سپس تقویت:

اگر بخشی از فرکانس‍ها را تقویت کنیم، دقیقا به این معنی است که فرکانس‍های کناری را بطور نسبی تضعیف کرده ایم. پس در اکثر موارد تضعیف فرکانس‍های کناری بهتر از تقویت فرکانس‍های مورد نیاز است. در حین تنظیم موسیقی، تقسیم فرکانس ها در ذهن باید مجسم شود. در این صورت پس از تنظیم، در میکس فضای بسیار مناسبی در اختیار شما قرار خواهد گرفت. و در غیر اینصورت، همانطور که اشاره شد، صداهای زیادی وجود خواهند داشت که برای غلبه بر یکدیگر بر سر محدوده یِ فرکانسی خود می جنگند و نتیجه چیزی جز ایجاد اختلال در میکس و تداخل فرکانس‍ها نخواهد بود. وقتی چند ساز مختلف با یکدیگر تداخل فرکانس دارند، یا بایستی بعضی از آنها را قربانی کرد و یا اینکه فرکانس های آن ها را بسیار محدود. هرچند که این کار همیشه نتیجه یِ بدی در پی نخواهد داشت. در عین حال حتما باید فرکانس‍های کلیدی و غیر کلیدیِ سازها را شناخت. مثلا در گیتار باس فرکانس‍های میانی پایین (lower mid-range) کم اهمیت تر از فرکانس های بین 800 تا 1200 هرتز هستند. پس در خیلی موارد بهتر است از فرکانس‍های میانی در این ساز صرف نظر کنیم تا فضا را برای سازهای دیگر و صدای خواننده آزاد کنیم. در میکس هایِ پیچیده باید بسیار دقیق تر از این عمل کرد و در ضمن باید پانوراما را به جای سه بخش (چپ، راست و مرکز) در ذهن خود به حداقل پنج محدوده تقسیم کنیم. یکی از ویژگی های یک میکس خوب این است که بتوان آن را با صدای بسیار بلند گوش داد، بدون اینکه صدای میکس به محدوده یِ کلیپ یا Clipping در مونیتورهای شما نزدیک شود. برای رسیدن به یک چنین میکسی باید توسعه یِ فرکانس ها با دقت فراوان و به درستی صورت گرفته باشد و همه چیز در مورد پانوراما رعایت شده باشد.

باید توجه داشت که تقریبا هر صدای ضبط شده می تواند دارای فرکانس‍های پایین یا LF (low frequencies) باشد که معمولا شنیده نمی شوند، و باید برای تقسیم انرژی در میکس بوسیله یِ اکولایزر فیلتر شود. برخی میکروفون ها مثلا برای ضبط صدای خواننده، این امکان را به ما می دهند که فرکانس‍های پایین را فیلتر کنیم. اما با این حال باز هم باید از اکولایزر برای فیلتر کردن فرکانس‍های پایین استفاده کرد. هرچه فضا را در محدوده یِ فرکانس‍های پایین حساب شده تر آزاد گذاشته شود، در میکس صداهای دارای کاراکتر باس کمتر دچار مشکل خواهیم شد.  گاهی برای بهبود کیفیت میکس حتی مجبور می شویم که باس درام را با هر تغییر آکورد، با توجه با آکورد، پیچ (Pitch) کنیم. نکته یِ مهم دیگر این است که وقتی با ترَک های مشابه در میکس مواجه می شویم، بهتر است فرکانس های بالای یکی از آنها را تضعیف کنیم و در مورد دیگری فرکانس پایین را. با این کار توازن بین فرکانس‍های بالا و پایین ایجاد می شود. و به جای اینکه بطور مداوم از اکولایزر برای تقویت فرکانس‍ها استفاده کنیم، باید ابتدا صدای سیگنال را در میکس تنظیم کنیم. وقتی فرکانس باس با فاکتور Q باریک، تضعیف می شوند، فرکانس های هارمونیک آن  بایستی (یا بهتر است) در یک اکتاو بالاتر تقویت شوند. با این کار با تضعیف فرکانس ها به سیگنال صدمه وارد نمی شود و در عین حال صدایی پرقدرت بدست خواهد آمد. این کار بخصوص در دست‍کاریِ فرکانس‍های گیتار باسِ ضبط شده مرسوم است.

 

تعیین بلندی صداها (Level) در میکس

در Master Bus باید Level صدا همیشه روی 0dB تنظیم شود. از یک لیمیتر Brickwall استفاده کنید تا از پیک هایی (Peak) که "گاهی" اتفاق می افتند شما را در امان نگاه دارد.

  • هرگز نباید Level در Master Bus را از حالت 0dB خارج کرد. این کار ممکن است تعادل بین مونیتورها را از بین ببرد.
  • لیمیتر نباید هر لحظه فعال باشد و در واقع همانطور که اشاره شد از لیمیترِ Brickwall تنها برای مسون ماندن از پیک های گاه و بی گاه استفاده می شود. اگر پیک‍ها هر لحظه لیمیتر را مشغول به خود نگه دارند، صدای خروجی کاملا آسیب خواهد دید و ترانزینت ها (Transient) نیز تحت تاثیر قرار خواهند گرفت. ترانزینت ها، Attackها و یا شروعِ پالس-مانندِ یک سیگنال هستند و اطلاعات مهم آکوستیکی را در خود می گنجانند. (به ویژه) برای سازهای کوبه ای (Percussive) ، ترانزینت‍ها بسیار اهمیت دارند و باعث رسیدن صدای طبیعی به گوش ما می شوند.

تعیینِ بلندیِ صدا در میکس کار بسیار حساسی است. بلندیِ هر صدا در میکس روی دیگر صداها تاثیر می گذارد. بخصوص قبل از اعمال تغییرات با اکولایزر روی صداها بهتر است بلندی صدای آن‍ها در میکس بدقت تنظیم شود، تا چشم انداز درستی از آنچه در میکس در پیش داریم، بدست آید. قبل از تنظیم صحیح بلندیِ صداها و برای رسیدن به یک میکس استاتیک (static mix) هرگز از اتوماسیون (automation) استفاده نکنید. بلندی هر صدا مسلما بر اساس سبک موسیقی تنظیم می شود. به عنوان مثال در موسیقی پاپ تاکید معمولا روی صدای خواننده است، در حالی که در سبک های دیگر ممکن است صدای باس درام یا گیتارباس نقشی مهم تر را از صدای خواننده ایفا کنند.

 

اکوالایزر و فاز (Phase )

اعمال تغییرات بوسیله یِ اکوالایزر مقداری تاخیر (delay) با خود به همراه دارد. این تاخیر بسیار کوتاه است: کمتر از یک میلی ثانیه (1ms). اما همین تاخیر می تواند باعث تغییر فازی ناخواسته شود (phase interaction).

هرچه افزایش Gain در اکوالایزر بیشتر باشد، مشکلات بیشتری در فاز ایجاد می شود. هرچند با کاهش Gain در اکوالایزر هم، تاخیر زمانی به وجود می آید، اما تاثیر آن روی فاز بسیار کمتر است. بنابراین، همچنین به این دلیل، بهتر است بجای تقویت فرکانس‍های مورد نظر (boost) ، فرکانس‍های دیگر را تضعیف (attenuate) کنیم، تا فرکانس‍های مورد نیاز تقویت شده به نظر برسند. برای کسب اطلاعات بیشتر به اینجا مراجعه کنید.

 

موفق باشید.

سوییس ۲۰۰۸

Babak Golestani / www.mixofon.com