پردازش‌گرهای دینامیک

بابک گلستانی / میکسوفون

آدرس تلگرام: http://telegram.me/babakgolestani

 

 

 

کمپرسور ها و کمپرسیون (Compression)

 

کمپرسور ابزاری است برای کاهش دینامیک سیگنال‌های صوتی و فرم دهی آن‌ها و بلند کردن صدای آن‌ها در میکس است، بدون آن که سیگنال (مثلا یک ساز) به لحاظ دینامیک سیگنال‌های (مثلا سازهای) همسایه را بیش از حد تحت تاثیر خود قرار دهد. کمپرسورها گاهی تاثیر ظریفی روی صدا می‌گذارند، اما می‌توانند صداها را در میکس در جای درست خود قرار دهند، چرا که کمپرسورها می‌توانند با کاهش وزن سیگنال‌های با صدای بلند، به جزییات در سیگنال که در حالت عادی به سختی شنیده می‌شوند،‌ امکان حضور بیشتری در میکس بدهند. بوسیله‌ی پارامتر Makeup Gain یا پارامتر Output یا Volume می‌توان بلندی صدا را پس از عملیات کمپرسیون به حالت اولیه بازگرداند.

 

Threshold (به فارسی: آستانه) پارامتری است که نشان‍گر پایین‌ترین حدی است که کمپرسور از آن حد به بعد شروع به کار می‌کند و ارزش آن با معیار dB یا دسیبل و بصورت منفی negative نشان داده می‌شود. به عبارت دیگر به مجرد اینکه انرژی سیگنال به آستانه‌ی تنظیم شده برسد، کمپرسور شروع به فعالیت می‌کند و از بلندی سیگنال در لحظه می‌کاهد. از این طریق تفاوت انرژی سیگنال‌هایی که صدای کم‌تری دارند با سیگنال‌های با صدای بلندتر کمتر می‌شود که به این پدیده کاهش دینامیک گفته می‌شود.

در یک موسیقی دینامیک تفاوت صدای بلند و صدای کم "زیاد" است: مثل موسیقی کلاسیک که در تولید آن به ندرت از کمپرسور استفاده می‌شود.

موسیقی پاپ (به خصوص در سال‌های اخیر) از کمترین دینامیک برخوردار است. یکی از دلایل آن هم loudness war است: جنگ برای صدای بلند. بسیاری از مخاطبین موسیقی پاپ، به دلیل عدم آگاهی کافی گمان می‌کنند هرچه صدای موسیقی بلندتر باشد، با کیفیت‌تر است. شرکت‌های بزرگ انتشار موسیقی پاپ هم از این عدم آگاهی استقبال می‌کنند (به اجبار: چون آن‌ها فقط به دنبال کسب درآمد هستند) و به مسترینگ اینجینیِرها توصیه می‌کنند که موسیقی را تا حد امکان با صدای بلند مستر کنند: این به معنی آن است که موسیقی باید تا حد غیرقابل قبولی کُمپرس شود = دینامیک بسیار کم!

رِیشیو یا Ratio: این پارامتر در واقع مشخص می‌کند که تا چه حد از Output Level یا بلندی صدای خروجی پس از آنکه سیگنال از Threshold گذر می‌کند، باید کاسته شود. هرچه مقدار رِیشیو بیشتر باشد، کمپرسیون بیشتری روی سیگنال اعمال می‌شود. وقتی مقدار ratio روی حالت 1:1 تنظیم شود، سیگنال کمپرس نمی‌شود، و هر چه مقدار آن بالاتر رود (مثلا 8:1)، سیگنال بیشتر کمپرس می‌شود.

رِیشیویِ بی‌نهایت، کمپرسور را به یک لیمیتر (Limiter) تبدیل می‌کند. یعنی در لیمیتر، اگر سیگنال از آستانه گذر کند، "به کلی" cut می‌شود، در حالی که سیگنالی که از آستانه در کمپرسور گذر می‌کند، تعدیل می‌شود. در حقیقت این تفاوت کمپرسور با لیمیتر است.

Attack همان طور که از عنوان این پارامتر بر می‌آید، Attack Time سرعت حمله به سیگنال پس از عبور از Threshold است، تا بلندیِ صدای آن سیگنال تعدیل شود. اگر زمان Attack طولانی باشد، ترانزینت‌ها با وضوح بیشتری قابل شنیدن خواهند بود.

Release یا ریلیز زمانی را نشان تعیین می‌کند که سیگنال لازم دارد تا پس از گذر از Threshold و کمپرس شدن، به حالت اول خود بازگردد. استفاده‌ی صحیح از این پارامتر بخصوص برای فرم دادن سیگنال و همچنین پرهیز از پامپینگ (pumping) بسیار موثر است.

RMS/Peak: کمپرسیون RMS،  در مسترینگ Mastering برای رساندن Level صدا به بالاترین حد ممکن و در میکس بیشتر برای سازهای غیرکوبه‌ای و صدای خواننده (Vocals) استفاده می‌شود، در حالی که کمپرسیون Peak همان‍طور که از اسمش پیداست، "top-end"ها را نشانه می‌گیرد. در میکس، این نوع کمپرسور معمولا برای کمپرسیون سازهایی با کاراکتر کوبه‌ای یا percussive مورد استفاده قرار می‌گیرد. به عبارت دیگر کمپرسور در حالت RMS نسبت به کمپرسور در حالت Peak آهسته‌تر واکنش (response) نشان می‌دهد.

لیمیتر (Limiter): در واقع لیمیتر، با توجه به توضیحات بالا، کمپرسوری است، بدون پارامترِ رِیشیو یا با ریشیوی 10:1.

 

 

بکارگیری صحیح کمپرسورها

 

  • همانطور که برای ضبط هر ساز یا صدایی میکروفن بخصوصی وجود دارد، در هر موقعیتی باید کمپرسوری مناسب را انتخاب کرد. کمپرس کردن با یک کمپرسور مناسب می‌تواند وضوح بیشتری به صداها در میکس بدهد.
  • اگر از اکوالایزر برای تضعیف فرکانس‌ها استفاده می‌کنید، آن را قبل از کمپرسور نصب کنید. اما در مواقعی نیز ممکن است مجبور شویم، قبل ازدست‌کاری فرکانس‌ها توسط اکوالایزر، سیگنال را یک بار کمپرس کرده، و پس از دست‌کاری، آن را بار دیگر کمپرس کنیم.
  • سیگنال‌ها را بیش از حد کمپرس نکنید (= پرهیز از Over-Compression). کمپرسیون بیش از حد می‌تواند دینامیک صدا را به کلی از بین ببرد، که در این صورت صدایی بی‌جان را خواهیم شنید. هرچند گاهی کمپرسیون شدید برای پردازش بعضی از صداها استفاده می‌شود تا صدایی جدید تولید شود که در میکس به آن نیاز داریم.
  • کمپرسیون شدید می‌تواند فرکانس‌های پایین (LF) را از خواب بیدار کند. اما این کار روی دیگر صداها در میکس که در این محدوده‌یِ فرکانسی حضور دارند، تاثیر می‌گذارد. (این همان کاری است که برخی از کمپانی‌های تولید مونیتورهای کوچک انجام می‌دهند: کمپرس شدید سیگنال توسط مونیتور و در نتیجه بازتولید باس قوی: از جمله حیله‌های آکوستیکی!)
  • پارامتر Attack را باید بر حسب سبک موسیقی و نوع ساز تنظیم کرد. برای یک ویولُن که در حالت لِگاتو نواخته می‌شود، "معمولا" باید Attack بسیار طولانی‌تری از ویولنی که در حالت استاکاتو نواخته می‌شود، در نظر گرفت.
  • زمانِ Release را طوری تنظیم کنید که با ضرب آهنگ موسیقی هماهنگ باشد. هرچه ضرب آهنگ موسیقی تندتر باشد، زمانِ Release "معمولا" باید کوتاه‌تر شود. اگر زمانِ آن بیش از حد طولانی باشد، نت قبلی، در لحظه‌ای که نُتِ بعدی نواخته می‌شود، هنوز کاملا سکوت نکرده است و در نتیجه صدای نتِ قبلی روی صدای نت بعدی تاثیر می‌گذارد، و این معمولا چیزی نیست که ما در پیِ آن هستیم.
  • زمانِ طولانی برای Release می‌تواند صدای یک ساز را نرم‌تر (smooth) کند.
  • بدون کمپرس کردن سیگنال هم می‌توانید به وسیله‌ی یک لیمیتر سیگنال را تحت کنترل خود در آورید. بدین ترتیب که با پیدا کردنِ بلندترین سیگنال، threshold صحیح را پیدا کرده و در صورت امکان رِیشیو (ratio) بسیار بالا (مثلا 10:1) را انتخاب کنید. با این کار بدون کمپرس کردنِ سیگنال می‌توانید از عبور آن از آستانه‌یِ تعیین شده جلوگیری کنید.

 

توضیحی کوتاه در مورد تفاوت Leveler و Compressor:
هر دوی این دوستان سیگنال را کمپرس می‌کنند با این تفاوت که Leveler در بازه‌ی زمانی طولانی‌تری این کار را انجام می‌دهد. به این معنی که پیک‌ها (Peaks) را دست نخورده باقی گذاشته و پاساژهای Low Level را تقویت می‌کند و از این طریق به قدرت این پاساژها را در مقایسه با پیک‌ها (پاساژهای با صدای بلند در سیگنال) افزوده می‌شود، بدون اینکه به پیک‌ها (ترانزینت‌ها) آسیبی وارد شود. به همین دلیل است که برای پخش صدا در محیط‌های پر ازدحام و شلوغ نظیر فرودگاه‌ها و فروشگاه‌ها از Levler استفاده می‌شود که صدا به راحتی قابل شنیدن (یا قابل فهم) باشد.

 

اکسپندر (Expander)

 

از اِکسپَندِرِها معمولا برای بهبود بخشیدن به دینامیک سیگنال (موسیقی) استفاده می‌شود.

اکسپندرِ Downward تقریبا عملکردی خلاف کمپرسور را دارد و معمولا برای بازگرداندنِ آن‍‍چه که کمپرس شده به حالت اولیه‌یِ خود استفاده می‌شود (Compander). این پردازشگر، سیگنال پایین threshold را به صورتی دینامیک تعدیل می‌کند. گاهی از اکسپندر به عنوان جایگزینی نرم‌تر (smooth) برای گِیت یاد می‌شود.به عبارت دیگر گِیت اکسپندری downward است با ratio بسیار بالا.

 

اکسپندرهای Upward سیگنال را به محض گذر از threshold (سیگنال‌های بالای threshold) تقویت می‌کند.  این پردازشگر می‌تواند ابزاری مناسبت برای تاکید روی Attack طبیعی و ترانزینت‌ها و بازسازیِ دینامیکِ از دست رفته و جان بخشیدن به سیگنال‌ها باشد و از آن معمولا در مسترینگ استفاده می‌شود. وقتی صحبت از Upward Expansion می‌شود، دیگر چیزی به نام کاهشِ gain وجود ندارد و پارامترِ Attack تعیین کننده‌یِ سرعت افزایشِ gain و در اکثر موارد Attack کوتاه به معنی تاکید روی Attack طبیعیِ سیگنال است.

تاثیرِ Attack و Release در اکسپنشنِ Upward: هرچه Attack کوتاه‌تر باشد، سیگنالِ بالای threshold سریع‌تر تقویت (boost) می‌شود. از Release طولانی می‌توان برای تاکید روی Decay طبیعی استفاده کرد.

 

 

گِیت (Gate)

 

گِیت در واقع عملکردی خلاف کمپرسور دارد. یعنی تمامی سیگنال‌های "پایینِ" Threshold را از بین می‌برد. مثلا برای از بین بردن صداهای اضافی (Noise) در حین ضبط گیتار الکتریک، معمولا از گِیت استفاده می‌شود.

دقت کنید که در استفاده از کمپرسور در مسترینگ باید بسیار احتیاط کرد و محافظه کار بود. چرا که همانطور که در بالا اشاره کردم، کمپرسور از دینامیک موسیقی در مسترینگ می‌کاهد (البته منظور downward compression است). و این معمولا بر خلاف طبیعت موسیقی است. موسیقی به فراز و فرود نیاز دارد، چه ملودی‌های موسیقی و چه سیگنال‌هایش، پس از "کمپرس کردنِ بیش از اندازه" بپرهیزید.

مهم نیست که Level موسیقی را در مسترینگ چقدر بالا می‌برید. مهم این است، که موسیقی حالت غیر طبیعی به خود نگیرد.

 

 

موفق باشید.

سوییس ۲۰۱۰