بابک گلستانی / میکسوفون
آدرس تلگرام: http://telegram.me/babakgolestani
به گذر صدا از چند دستگاه مختلف و خارج شدن آن با صدایی بلندتر (یا خیلی بلندتر) مسترینگ گفته نمیشود! مسترینگ در حقیقت پلی است میان صنعت حرفهایِ صدا (pro audio industry) و صنعتِ های-فای (hi-fi industry). صدای تولید شده در میکس که در مونیتور بسیار «خوش صدا» (خوش صدا واقعا یعنی چه؟) بنظر میآید، در مسترینگ به صدایی بدل میشود که در یک سیستم پخش بسیار سادهی خانگی نیز "نسبتا" خوش صدا به گوش میرسد. و در مسترینگِ یک آلبوم، در عین حال آهنگها طوری در آلبوم در کنار هم قرار میگیرند که گویی همگی به هم تعلق دارند. مثلا برای گوش دادن به آهنگ بعدی در آلبوم، شنونده مجبور نخواهد بود صدای سیستم پخش را خیلی کمتر کند. در عین حال موسیقیهای آلبوم به لحاظ بافت صوتی و دینامیک به هم نزدیک میشوند.
مسترینگ آخرین شانس را به ما برای بهترکردن صدای تولید شده در میکس میدهد و یک میکس خوب مادهیِ اولیه یِ یک مسترینگِ موفق است. میکس بد در مسترینگ شانس چندانی ندارد! مسترینگ به ندرت تدریس میشود. هدف از تدریس در اغلب موارد، تنها کسب درآمد است. کسی "صرفا" ار طریق آموزش، آن هم در طی شش ماه یا یک سال به یک مسترینگ-اینجینیِر یا Mastering Engineer خوب تبدیل نخواهد شد. مسترینگ-اینجینیِرهای بزرگ، کسانی بودند که موسیقی گوش کردند!! (میدانم که همهی خوانندگان میکسوفون هم موسیقی گوش کردهاند و میکنند. اما امیدوارم با خواندن ادامهی مطلب، منظورم را بهتر درک کنید.) با موسیقی کلنجار رفتند. در جریان روند تولید موسیقی روز دنیا قرار دارند. هدف از تولید را درک میکنند. بازار را میشناسند. تفاوتهای زیبایی شناسیک ژانرها را میشنوند و موسیقی دهها و شاید سدههای پیش از خودشان را میشناسند (موسیقی غرب و شرق و آفریقا و اروپا و هند و چین و ژاپن، نه فقط آلبوم جدید سیاوش قمیشی و ابی و …: گسترش افق دید). آنها میتوانند موسیقی (لااقل تجاری: پاپ، راک و بسیاری جزها) را تحلیل کنند. میتوانند به خوبی ضبط کنند! سالها مشغول ضبط موسیقیهای مختلف بودهاند (نه فقط ضبط سینتیسایزر و گیتار از طریق اتصال مستقیم کابل به اینترفیس). سالها میکس کردهاند و بعد از ۱۰ یا ۲۰ سال تجربه (!) و کار مداوم و جدی، دست به مسترینگ میزنند. آن هم در محیطی که به لحاظ آکوستیک آنقدر استاندارد صدا میدهد که گوششان به پدیدههای صوتی مرسوم در موسیقی حساس شود (به قول آلمانی ها : geschulte Ohren : یعنی گوش تعلیم دیده!). که اگر این شرایط مناسب به لحاظ آکوستیک وجود نداشته باشد، هرگز چنین اتفاقی نخواهد افتاد. و تازه اینجا آغاز راه است: این مسترینگ-اینجینیرها قرار است روز به روز بهتر شوند… بنابراین نباید مسترینگ را کار سادهای دانست.
مسترینگ ماکسی مایز کردن (Maximizing) یا تاکید روی باس و فرکانس های HF نیست!
مهندس مسترینگ یا Mastering Engineer میکسهای مختلف را با هم هماهنگ میکند، طوری که همگی یک دست به گوش برسند. ممکن است این میکسها در استودیوهای مختلف شکل گرفته باشند، یا در زمانهای دور و نزدیک انجام شده باشند، اما پس از مسترینگ موفق همهی میکسها با یکدیگر (تا حد امکان) هماهنگ میشوند. درمسترینگ بلندیِ (Level) صداها به دقت تنظیم میشود، و صدای میکس معمولا با توجه ویژه به منحنی Fletcher-Munson شکل میگیرد تا تمامی فرکانسهای موجود در موسیقی، در هر سیستم پخشی (پخش اتوموبیل، پخش کوچک آشپزخانه و غیره) در هر حجمی (Volume) از صدا "نسبتا" به خوبی به گوش برسد:
منحنی Fletcher-Munson
http://www.muteqx.com/wp-content/uploads/2011/01/fletcher_munson_scan_ne...
در استودیوی مسترینگ "برخی" از اشتباهاتی که در میکس بوجود آمده، رفع میشوند (دقت داشته باشید: برخی از اشتباهات. چون فقط برخی از آنها در مسترینگ قابل حل هستند). اگر میکس و مسترینگ را در یک اتاق ثابت انجام دهید، گاهی این مشکلات به کلی پوشیده باقی میمانند. به همین دلیل معمولا توصیه می شود، که میکس و مسترینگ در دو استودیویِ مختلف یا توسط دو فرد مختلف انجام شود. یعنی کسی که موسیقی را میکس کرده، آن را برای مسترینگ به شخص دیگری بسپرد که مورد اعتماد است.
ابزارهای مورد نیاز در مسترینگ:
در مورد بعضی از این ابزار که در کنارِ یک DAW نظیر SADiE، Sonic Studio، Cube-Tec، Wave Lab، Pro Tools و غیره در مسترینگ استفاده میشوند، در فصول پیشین این کتاب اشاره کردم:
مونیتور:
- از یک مونیتورِ خوب در یک فضای نامناسب به لحاظ آکوستیک کاری بر نمیآید. (باب کَتز)
- اگر صدایِ خوبی از یک مونیتورِ خوب در یک فضای مناسب بشنویم، تقریبا میتوانیم مطمئن باشیم، که از مونیتورهای دیگر در فضاهای دیگر نیز صدای درستی خواهیم شنید. (باب لودویگ)
تبدیل گر (Converter):
همهیِ استودیوهای مسترینگ باید به یک (Analog to Digital Converter) ADC و یک (Digital to Analog Converter) DAC باکیفیت مجهز باشد. از آنجایی که محصول هر سازندهای صدایی متفاوت را تولید می کند، در مواردی استودیوها برای هر سبکی از مبدلی مناسبِ آن سبک استفاده میکنند. مثلا "گاهی" برای راک مبدلی استفاده میشود که موسیقی را به نفع تولید رنگ کند. برای موسیقی کلاسیک معمولا از دقیقترین مبدلها استفاده میشود که تقریبا هیچ دیستورشن یا رنگی را به سیگنال اضافه نمیکنند.
- من همیشه از دو ADC متفاوت استفاده میکنم. یکی از آن دو فرکانسهای پایین را بهتر نشان میدهد و تصویر (imgaing) بهتری را ارائه میدهد و دیگری در مورد فرکانسهای میانی بسیار خوب عمل میکند (گرِگ کالبی، مسترینگ اینجینیر)
اکوالایزر:
در مرحلهیِ مسترینگ استفاده از اکوالایزر با احتیاط و دقت بسیار بیشتری انجام میشود، زیرا هر تغییری در مرحلهیِ مسترینگ روی کل میکس تاثیر میگذارد، بنابراین تغییرات اغلب در حد نیم یا یک دسیبل هستند.
کمپرسور، لیمیتر و ماکسیمایزر:
کمپرسور و لیمیتر نیز همانطور که پیشتر توضیح داده شد، ابزاری اصلی در مسترینگ به حساب میآیند. لیمیتر به بلند کردنِ صدا کمک میکند و در عین حال ما را از گزندِ پیکها (Peak) در امان نگه میدارد. ماکسی مایزر در حقیقت نوعی لیمیتر است که به وسیلهیِ آن میتوان صدا را تا حد قابل قبولی بلند کرد، بدون این که پیک ایجاد شود.
میتِرینگ یا مترینگ (Metering):
میترینگ دقیق نیز یکی از ابزار اصلی مورد نیاز یک مهندس مسترینگ است. هرچند بسیاری از استودیوهای مدرن مجهز به میتِرهای دیجیتالِ peak-reading هستند، هنوز هم بسیاری از مهندسین مسترینگ استفاده از یک VU Meter کلاسیک یا قدیمی را ترجیح میدهند.
تبدیلگرِ سمپل ریت (Sample Rate Converter):
همانطور که پیش تر در مورد لزومِ بکارگیریِ یک تبدیلگرِ سمپل ریتِ خوب در مواقع نیاز به تبدیل سمپل ریت تاکید شد، در یک استودیویِ مسترینگ وجود یک چنین تبدیل گری (SRC) تقریبا یک باید است.
دی-اِسِر (De-Esser):
یکی از مهمترین ابزار مورد نیاز در مسترینگ دی-اِسِر است. همانطور که از نامِ این ابزار پیداست، وظیفهی اصلی (در کنار وظایف دیگر) آن محدود کردنِ صدایِ "س یا S" از صدای ضبط شده از خواننده است. یک دی-اِسِر در حقیقت یک کمپرسور است که کارکردِ آن به فرکانسهای خاصی بستگی دارد.
انواع نویزها و کاهش نویز:
نویزها میتوانند ممتد یا به صورت پالس (impulsive) در صدا ظاهر شوند. نویزهای ممتد به دو صورتِ broadband و تونال در صدا حضور دارند. نویزهای broadband هیچ فرکانسِ خاص و قابل تشخیصی را در خود جای نمیدهند. هیچ سیستم کاهشِ نویزی (noise reduction system) کامل نیست و همهیِ آن ها بخشی از سیگنالِ حاویِ نویز را از بین میبرند.
نُرمالایز کردن (Normalize):
مسترینگ-اینجینیرهای حرفهای معمولا به ندرت از این امکان در DAW استفاده میکنند. نرمالیزاسیون به دنبالِ بالاترین پیکهای (peak) یک فایل صوتی میگردد و سعی میکند تا همهیِ Level های آن فایل را بر اساس آن پیک تقویت کند. اصلیترین مشکل در نرمال کردن این است که در آن تنها به اعداد دیجیتال پرداخته میشود (چون کامپیوتر از چیزی جر اعداد سر در نمیآورد) و آن هم بدون توجه به چیزی که موسیقی در صددِ بیان آن است. در ضمن گوش انسان به حد متوسط بلندی صدا پاسخ میدهد، نه به پیکها.
کمپرسیون در مسترینگ:
با یک مقایسهیِ ساده میتوان به این نتیجه رسید که با گذشتِ زمان مقدارِ کمپرسیونِ اعمال شده روی صداها در موسیقی پاپ بیشتر و بیشتر شده است. کافی است به کلکسیونِ سی-دیهای خود مراجعه کنید و سه اثر را از سه دههیِ متفاوت انتخاب کنید و به آنها گوش دهید. به راحتی میتوانید بلندتر شدنِ صدا را در آلبومها، که به مرورِ زمان اتفاق افتاده است، حس کنید.
از کمپرسیونِ بیش از حد یا hypercompression باید به دلایل زیر همواره پرهیز شود، چرا که:
- نمیتوان صدایی که بیش از حد کمپرس شده است را به حالت اول خود بازگرداند.
- به دلیل از بین رفتن دینامیک، موسیقی بی جان به گوش میرسد و از punch در آن به شدت کاسته میشود: آیا نتیجهی کار شما با صدای کم هم پانچی صدا میدهد؟
- در پروسهیِ تبدیل به فایل هایی نظیر mp3، عوارضی جانبی در انتظار موسیقی خواهد بود.
- برای مسترینگ-اینجینیرها هیچ فضایی برای اعمال تغییرات باقی نمیماند.
- موسیقیای که به شدت کمپرس شده باشد، گوش شنونده را زودتر خسته میکند، چرا که فراز و فرودی به لحاظ دینامیک در موسیقی وجود نخواهد داشت.
مهم نیست که صدا را در مسترینگ "چقدر" (کمیت) بلند میکنید، مهم این است که آن را "چگونه" (کیفیت) بلند میکنید.
(باب کَتز - کتاب Mastering Audio)
به صفحه یِ میکسوفون در فیس بوک بپیوندید و در بحث ها شرکت کنید.
موفق باشید.
سوییس، ۲۰۰۹
Babak Golestani / www.mixofon.com