بابک گلستانی / میکسوفون
آدرس تلگرام: http://telegram.me/babakgolestani
اکثر مخاطبین میکسوفون و اغلب کسانی که در ایران (و البته خیل عظیمی از حرفهایها که در خارج از ایران) مشغول میکس و مسترینگ هستند از مونیتورهای Nearfield استفاده میکنند. علت هم معمولا کوچک بودن فضای کار (control room) و عدم وجود فضای بهینه به لحاظ آکوستیک است (و یا در مواردی کسری بودجه).
بسیاری گمان میکنند که از طریق استفاده از مونیتورهای کوچک یا به اصطلاح Nearfield که برای استفاده از فواصل کوتاه (۸۰ تا ۱۵۰ سانتیمتر) طراحی میشوند، میتوانند بر مشکلاتی چون کوچک بودن فضای کار یا بهینه نبودن فضای کار به لحاظ آکوستیک چیره شوند. اما آیا چیرگی بر چنین مشکلاتی به همین راحتی امکانپذیر است؟ استفاده و عدم استفاده از مونیتورهای Nearfield اصولا چه فوایدی دارد؟ آیا استفاده از مونیتورهای Midfield (مونیتورهای بزرگتر که برای استفاده از فاصلهای بیش ۱۵۰ سانتیمتر طراحی میشوند) عاری از عیب است؟
در گذشته مونیتورهای Nearfield که پاسخ فرکانسی (frequency response) بسیار محدودی داشتند (مثلا مونیتورهای BBC که امروز دهها از تولید آن ها میگذرد، که دارای پاسخ فرکانسی ۴۰۰ هرتز تا ۲۰ کیلوهرتز بودند)، معمولا برای استفاده در فضاهایی تولید میشدند که در آنها وجود یک کنسول یا میکسر بزرگ که میان شنونده و مونیتورهای اصلی (Main Monitors) قرار میگرفت، در برابر مونیتورهای اصلی سایه ایجاد میکرد. این روزها، با وجود اینکه حتی در بسیاری از استودیوهای حرفهای دیگر خبری از حضور چنین کنسولهایی نیست، تولید مونیتورهای کوچک همچنان ادامه دارد و ظاهرا روز به روز رونق بیشتری هم پیدا میکند. دلیل اصلی آن هم ظهور پدیده ای است به نام Project Studio یا همان استودیوهای کوچک (خانگی یا تجاری) که اهالی موسیقی پاپ و راک به خوبی با آن آشنا هستند. و اما میکسهایی که از بسیاری از این استودیوها (نه همهی آنها) بیرون میآید، با مشکلاتی چون تصویر استریوی محدود، ریورب کم (میکس بیش از حد خشک) یا زیاد (میکسِ خیس)، با باسی کنترل نشده و با میدرنجی «خجالتی» و … همراه هستند. علت بروز چنین مشکلاتی را نه تنها بایستی در آکوستیک کنترل نشدهی فضای کار جستوجو کرد، بلکه باید توجه داشت که استفاده از مونیتورهای کوچک که طبیعتا فاصلهی کمی با شنونده دارند نیز میتواند به ایجاد مشکلاتی اینچنین دامن بزند.
- قرار دادن مونیتورها روی میکسر یا میز کار میتواند باعث بروز مشکلاتی چون comb filtering شود: انعکاس صدا از طریق میز یا میکسر و ترکیب آن (با کمی تاخیر) باصدای مستفیم (direct sound) باعث حذف فرکانسهایی متعدد در صدایی میشود که به گوش شنونده میرسد: صدایی که به گوش شنونده میرسد ترکیبی است از صدای مستقیم که مونیتورها بازتولید میکنند و انعکانس آن صدا از طریق میز کار، میکسر، دیوارهای اتاق، سقف و بسیاری از سطوح سخت دیگر که در فضای کار دیده میشوند! به همین دلیل است که میزهای استودیو معمولا شیبدار تولید میشوند تا از بروز چنین مشکلاتی «کاسته» شود.
برای آشنایی بیشتر با پدیدهی comb filter به یک آزمایش ساده دست بزنید: یک کپی از یک ترَک (Track) دلخواه در یک سکوئنسر (مثلا Cubase یا Logic) ایجاد کنید و آن همزمان با ترک اصلی پخش کنید، طوری که هر دو ترک شنیده شوند. حال به ترک کپی شده کمی تاخیر اضافه کنید (مثلا ۱۰ میلیثانیه) و هر دو ترک را همزمان بشنوید. مقدار تاخیر را تغییر دهید و نتیجه را بشنوید. این همان کار ناپسندی است که comb filter با سیگنال میکند (که البته من سالها پیش، از همین distortion به عنوان المانی در ساخت صدایی متالیک برای قطعهی کوتاه Music for Piano and Comb Filter استفاده کردم: https://www.amazon.com/Music-Piano-Comb-Filter/dp/B00PV331RK).
- تصویر استریو در مونیتورهای کوچک، به دلیل فاصلهی کم میان آنها و فاصلهی اندک آنها با شنونده، معمولا کمی (یا به شدت) «مبالغهآمیز» به گوش میرسد: تا حدودی شبیه به تصویر استریو در هدفونها. این باعث می شود که میکسها معمولا با تصویر استریویی بسته (و یا در مواردی بیش از حد باز و بدون فانتوم میانی پرقدرت) شنیده شوند.
- به دلیل فاصلهی کم با مونیتورها، گاهی فرکانسهای بالا ورقلمبیده به گوش میرسند که این میتواند باعث شود که میکس در سیستمهای دیگر کمی تاریک به گوش برسد، چرا که در هنگام میکس، ممکن است که فرکانسهای بالا به دلیل حضور برجسته در سیگنال (علت: فاصلهی کم مونیتورها با شنونده) بیش از حد تعدیل شوند.
- استفاده از مونیتورهای کوچک احتمال اشتباه را در میکسهایی که در آنها انرژی بایستی به شکلی نامعمول (مثلا Take Five از Dave Brubeck) یا پیچیده (بعضی از موسیقیهای تجربی) توزیع شود، افزایش میدهد. در میکس موسیقی پاپ و راک که در آن تقریبا همیشه خواننده در مرکز، (اِ)سنیر در مرکز، کیک-درام در مرکز، های-هت ها در راست یا چپ و گیتارها و کیبوردها در چپ و راست قرار دارند، معمولا مشکل جدی ای در توزیع انرژی در میکس ایجاد نمیشود، چرا که همه چیز ساده و روشن است و منطبق بر عادات شنیداری ما: کلیشهها!
- ترانزینتها که نقش بسیار حائذ اهمیتی در محلیابی منبع صوتی ایفا میکنند، از مونیتورهای Nearfield معمولا با کمی اغراق به گوش میرسند (مثل هدفون ها: فاصلهی کم با گوش و حذف رادیکال آمبیانس / محیط کار) و این مساله میتواند تاثیری عمیق بر روی تصمیم گیریهای مهم در هنگام میکس بگذارد: به همین دلیل (در کنار دلایل دیگر)، در خیلی از موارد، میکسها اصطحلا Flat یا تخت صدا میدهند: با عمق کم!
- تنها مونیتورهای کوچک اندکی وجود دارند که توانایی بازتولید دینامیک در موسیقی را بدون دستکاری (کمپرسیون) دارا هستند. البته این مشکل را میتوان با کمی دقت در تهیهی مونیتورها از میان برداشت.
- سوالی که در ذهن خیلیها ایجاد میشود: آیا استفاده از مونیتورهای کوچک با فاصلهای زیاد امکان پذیر است؟
از آنجایی که مونیتورهای کوچک اصولا برای استفاده از فاصلهی اندکی طراحی میشوند، معمولا قدرت پخش موسیقی با فاصله زیاد را بدون دستکاری شدید سیگنال ندارد. البته مونیتورهای کوچک انگشت شماری هم وجود دارند که بتوان از آنها (البته در فضایی بهینه به لحاظ آکوستیک) با وجود فاصلهی بیش تر میان مونیتورها و شنونده (مثلا ۲۰۰ سانتیمتر) نیز بهره برد.
- و برخلاف اعتقاد بسیاری مونیتورهای کوچک مشکلات آکوستیک اتاق را به خصوص در باس کمرنگ نمیکنند. برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه به مطالب مربوط به آکوستیک در سایت میکسوفون مراجعه شود.
- میکس کردن با فاصلهی کم با مونیتورهای کوچک میتواند به برجسته شدن میدرنج بیانجامد که در مواردی باعث میشود که میدرنج در سیستمهای دیگر قدرت کافی نداشته باشد، چراکه در زمان میکس حضور بیش از حد نمایانِ میدرنج باعث به وجود آمدن میل به تعدیل آن در شنونده/درمیکس میشود. اعمال تغییرات اندک در فاصلهی میان مونیتورها و شنونده گاهی میتواند مشکلات مربوط به میدرنج را به شدت کمرنگ گند.
- استفاده از مونیتورهای بزرگتر با فاصلهی بیشتر گزینهی مناسبتری برای مسترینگ است، چراکه در مسترینگ دریافت تصویری بزرگ از میکس اهمیت بهسزایی دارد.
- از آنجایی که تصویر استریو در مونیتورهای بزرگ با فاصلهی ۲۰۰ تا ۳۰۰ سانتیمتر (یا حتی بیشتر!) بسیار بزرک است (البته اگر میکس اجازه دهد: میکس خوب!)، ممکن است میکس در بلندگوهای کوچکتر آن طور که انتظار میرود صدا ندهد. به همین دلیل تقریبا همهی کسانی که در استودیو با مونیتورهای بزرگتر کار میکنند، از یک یا دو جفت مونیتور کوچکتر هم در استودیو استفاده میکنند: برای چک کردن میکسها در سیستمهای کوچکتر. مونیتورهای بزرگ را به نوعی میتوان به پردهی سینما تشبیه کرد که در آن جزییات به خوبی قابل مشاهده هشتند: بزرگی پردهی سینما به کارگردان این امکان را میدهد که «بزرگ» فکر کند و جزییات فراوانی را در فیلم خود بگنجاند. و مونیتورهای کوچک را شاید بتوان به تلویزیون (های بزرگ و کوچک) تشبیه کرد یا در مورادی تبلت یا حتی موبایل! هستند کسانی که از دیدن فیلم در موبایل هم لذت می برند، چرا که احتمالا انتظاری از فیلم ندارند جز قصهگویی (تصاویر متحرک و پر سروصدایی که بیشتر قصههای شب رادیو را میمانند تا فیلمی که با تصویر سخن میگوید را در ساعت مچی هم میتوان دید!).
باید توجه داشت که منظور از اشاره به موارد پراهمیت فوق ابدا این نیست که نمیتوان با مونیتورهای کوچک به نتیایج مطلوبی رسید! همه چیز بستگی به سبک موسیقی، حد انتظارات و تجربهی افراد و البته آکوستیک فضای کار دارد. هدف از این نوشته تنها ایجاد آگاهی است نسبت به مشکلاتی که با آنها رو در رو هستیم.
موفق باشید.
سوییس، ژوئن ۲۰۱۷
Babak Golestani / www.mixofon.com