سچریشن (Saturation)

بابک گلستانی / میکسوفون

آدرس تلگرام: http://telegram.me/babakgolestani

 

 

ایده‌ی استفاده از سچریشن از طریق تیپ و تیوب به دهه ها قبل باز می‌گردد. به عنوان مثال کنترل باند مگنت در تیپ رکوردر به شدت به باند فرکانسی ورودی وابسته است. به این معنی که با افزایش فرکانس و بلندی صدای ورودی کنترل پذیری سیگنال کمتر می‌شود و  صدای سیگنال، بر خلاف تصور، افزایش پیدا نمی‌کند. سچریشن تیپ در حقیقت به عنوان یک لیمیتر دینامیک عمل می‌کند و فرکانس‌های بالا بسته به سرعت تیپ، (شاید) ابعاد تیپ رکوردر و خصوصیات ماتریال تشکیل دهنده‌ی تیپ تعدیل می‌شود.

زمانی که سیگنال گوشت و جوهر کافی ندارد که در میکس در کنار سیگنال‌های دیگر خودی نشان دهد، می‌توان آن را با روش‌های چندگانه‌ای در جای درستی در میکس قرار داد: کمپرسیون و لیمیتنگ. ای-کیو. دیستورشن و البته شچریِشن. با سچریشن می‌توان به سیگنال فرکانس‌های کمکی اضافه و آن را «پرمایه‌تر» کرد. از این طریق به قدرت و حضور سیگنال در میکس افزوده می‌شود و سیگنال می‌تواند در جایگاه درستی در میکس قرار گیرد، چرا که اصولا در میکس یک جنگ میان سیگنال‌ها برقرار است که برای حفظ جایگاه خود در نبرد هستند.

سچریشن می‌تواند به شکل نرم‌افزاری (پلاگین)، یا از طریق استفاده از ترنسفورمر و Tube و… ایجاد شود. معمولا پلاگین‌های سچریشن، نتیجه‌ی تلاش افراد برای مُدل‌ کردن یک سخت افزار به خصوص هستند که سعی می‌کنند رفتار آن سخت افزار را تقلید کنند. اما از آنجایی که مُدلینگ سچریشن بسیار دشوار است (به خصوص تِیپ و سچریشن تیوب پِنتود)، تا به امروز من با نرم‌افزاری مواجه نشدم که از پس دیستورشن و سچریشن به خوبی برآید. آخرین نرم افزاری که تست کردم Black Box HG-2 بود که مدلی است از سخت‌ افزاری به همین نام که سیگنال را به شکلی قابل پیش بینی (لااقل برای من) دو بعدی می‌کند (پلاگین) و از حضور ارگانیسم‌های داخل سیگنال (ترانزینت‌ها، …) به شکل غیرقابل تحملی می‌کاهد و به همین دلیل در مواردی آن را کوچک‌تر از آنچه بود به گوش می‌رساند (البته استفاده از آن در همه‌ی موقعیت‌ها هم خالی از لطف نیست!).

افزودن RMS یکی از دلایلی است که ما را به سمت سچریشن سوق می‌دهد و اما من برای این منظور بیشتر به سمت استفاده از چندین کمپسور و لیمیتر به صورت سریالی تمایل دارم تا استفاده از پلاگین‌های سچریشن. چرا که استفاده‌ی درست از پردازش‌گرهای دینامیک گوناگون و مناسبت در کنار هم، معمولا مرا به صدایی بازتر و سه بعدی‌تر می‌رساند تا استفاده از پلاگین‌های سچریشن که در موارد بی‌شماری از آمبیانس می‌کاهند، سیگنال را کوچک می‌کنند و ترانزینت‌های ارزشمند را مورد ظلم ;-) قرار می‌دهند: مجموعه‌ی این اعمال ناشایست از پرسپکتیو افراد کم‌ تجربه گاهی «صدای آنالوگ» تلقی می‌شود.

و اما برای بزرگ‌تر کردن و پرمایه‌تر کردن سیگنال من معمولا از ترنسفمورها و تیوب‌ها استفاده می‌کنم. همانطور که پیش‌تر هم اشاره کردم، ترنسفورمرها در محیط‌های مختلف با امپدانس‌های مختلف رفتاری متفاوت نشان می‌دهند. و با کمی آزمون و خطا می‌توان جای درست آن‌ها را زنجیره‌ی سخت‌افزاری یافته و از آن‌ها به شکلی بهینه برای بزرگ‌تر و سه بعدی‌تر کردن سیگنال استفاده کرد.

در اینجا می‌توان از محصولات کمپانی‌های گوناگونی نام برد که گاهی تنها به منظور افزودن کمی سچریشن به سیگنال استفاده می‌شوند: محصولات تولیدی کمپانی‌هایی چون API، Gyraf، Hendyamps Manley، Rockrueppel و Neve… به عنوان مثال عملکرد ترافوی API شاید اینگونه باشد که در آن سچریشن با شکل دینامیک اتفاق می‌افتد و بیش از باندهای دیگر در فرکانس‌های پایین‌تر که از همان فرکانس‌ها شروع به تولید هارمونیک می‌کند و تاثیر سایکو-آکوستیک آن هم این است که احساس می‌کنیم سیگنال به اصلاح ترانزینتی‌تر صدا می‌دهد: پانچی‌تر.

سخت‌ افزارهایی هم هستند که اصولا به منظور اضافه کردن دیستورشن و سچریشن یا تقلید رفتار باندها (Tape) تولید می‌شوند: Black Box HG-2 ، Thermionic Culture Vulture، Neve Tape Emulator ، Elysia Karacter، Sonic Farm Xcalibur و البته Silver Bullet.

هر کدام از این محصولات نقاط قوت و ضعف ویژه‌ی خود را دارند و من تا امروز با محصولی رو در رو نشدم که بتواند به همه‌ی نیازهای من در موقعیت‌های گوناگون در زمینه‌ی شچریشن پاسخ دهد. بنابراین تعدادی از محصولات یاد شده می‌توانند با کارکرد مکمل در کنار هم استفاده شوند و به نوعی به عنوان رنگ‌های گوناگون برای رسیدن به رنگ نهایی مورد استفاده قرار گیرند.

______________________________________________

موفق باشید.

سوییس، اکتبر ۲۰۱۷

Babak Golestani / www.mixofon.com